بوی باران می اید

به نام خدا.....   بوی نم باران .... صدای دانه های باران ...... صدای گریه ی نفر و التماس هاش ..... صدای  ی مادر برا زنده موندن بچش..... و ...... صدای گریه نوزاد تازه ب دنیا اومده .... صدای خنده های چند تا بچه توی کوچه ... صدای داد و هوار مردم ...سر لایی کشیدن ..... صدای صلوات بعد دعوا..... و دراخر بازم صدای دانه های باران...... وبوی نم باران...... حال هواعالیه .....بارونی و سرد ....ولی حال خیلیا بده ....وضع خیلیا رو ب راه نیست....خیلیا نمیتونن حتی نفس بکشن......نمیتونن راه برن ....خیلیا دیگ امیدی ندارن و بعضیام زندانی اند .....زندانی توی قفسی ک دیگران باعثشن..... سخته ک از هوای ب این خوبی لذت ببری ولی خیلیا محروم باشن.....و یکی از اون خیلیا ..... کوله باری بر دوش..... سفری در راه است ..... سفری تا ته تنهایی محض..... هر کجا ترسیدی ....از سفر لرزیدی.... فقط اهسته بگو.... .......من.....خدارا دارم .....☺شب بخیر  بوی باران می اید ...ادامه مطلب

به نام خدا.... یه ادم چه قدر میتونه عوضی باشه ...چه قدر میتونه حسود باشه ..... تا کی .....ته زندگی مرگه ...مگه نه.؟؟؟؟؟؟؟ وقتی مادر شدم یادم باشه حواسم به بچم باشه .... حواسم باشه دردش چیه .....حواسم به جسم و روحش باشه .....هیچ چیزیو پشت گوش نندازم .... ولی گاهی اون قدر از خودم و زندگی خستم ک فقط میخام چشامو ببندم و صدای هیچ کسو نشنوم و جایی برم ک هیچ کسی نباشه.....   یه ادم مگه چه قدر کشش تحقیر شدنو داره   .......عادت کردن به خار و حقیر شدن خیلی ادمو داغون میکنه ...... میشه ایندت بهتر باشه ها ولی اثار اون تحقیرا باعث میشه تو خودتو دیت کم بگیری   و  وسط راه جا بزنی و برگردی به سراب گذشته زندگیت..... اه که دلم ناارومه ....نااروم ..... چی میشد اون همه مشکلات بچگی نبود چی میشد .......اه .....بی خیال گفتن این حرفا بیهودس..... میخام اونقدر قوی باشم که اگه یه روزی ازدواج کردم و بچه دار شدم ....اگه دل شوهرمو زدم و دیگه منو نخاست اگه بم خیانت کرد ...ولش کنم و بچمو بردارم و برم.....نمونم ک بچم خورد شه ...نمونم ک بچم اون یکی بچه شوهرمو ببینه ...... خدا...... ...... بعضی حرفا گفتن نداره ....یه دا بوی باران می اید ...ادامه مطلب

به نام خدا.... دل گرفتگی حس خوبیه ....پشیمونی و اراده برای جبران گذشته خیلی خوبه..... حس میکنم خیلی احمقیت ها کردم....... مردم مردم مردم......مردمی ک من ازشون میخام فراری شم ....... برای گذر این سال های درسی مجبورم تنها بمونم ...بودن با دوستا یعنی خداحافظی با موفقیت ها.    ....... دلم برا بچگیم تنگ شده ....ولی زندگی من جوریه ک فقط دل خوش به ایندم...... خدایا ........ارادمو برا دوری از دوستا قوی کن ...... باید درسمو بیشتر بخونم ......و بیشتر از دوستا دوری کنم ..و پول خرج نکنم ......باید به خودم سخت بگیرم .......همیشه این راحتی توی خوابگاه موندگار نیست..... توضیح حالی ک الان دارم مث یه مردس ک از خدا میخاد برش گردونه ب دنیا تا جبران کنه ...... خدا من برا خودم مردم ...... بهم مهلت بده ای بهترین مهلت دهنده ..... حال نوشتن ندارم .....باقیش میمونه درد دل با خدا....شبتون بخیر و شادی بوی باران می اید ...ادامه مطلب

به نام خدا.... بعضی وقتا به خودم میگم چراخدارو از خودم محروم کنم......خدا به قدری خوب و مهربونه ک هر بنده ای از بنده هاش فک میکنن خدا فقط براخودشه دلم میخاد خوب باشم .....به قدری ک لبخند خدا نصیبم شه به قدری ک خدا باعشق نگاهم کنه چون محتاجشم ....محتاج عشقشم...... هردرد و دل نگرونی و هر مشکلی درمونش خداس ....... وقتی از همه جا و همه کس ناامید شدی اون وقته ک خدا دستتو با دعاهات و التماساش میگیره... کمک به مردم ....البته کمکی ک برا رضایت خدا باشه نه جلب نظر کسی ....باعث میشه خدا دوستت داشته باشه .....اون اشکی ک گاهی از عشق به خدا تو چشمام جمع میشه رو دوست دارم......خیلی وقته حسرت اون اشکو دارم ک بیاد و غبارغم دلمو بشوره ......حس تشنه بودن به خدا قشنگه.... دلم برا گریه تنگ شده ......نمیتونم گریه کنم .....چشام تاچندین روز تار میبینه و درد میگیره....و سردرد تاچند روزشو نمیتونم تحمل کنم و دیگه اینکه فشار چشمم بالاس ....طبق گفته دکترم گریه بد ترش میکنه..... حتما دست مادرتونو ببوسید ....البته پدر هم همین طور ولی مادر خیلی زجر برا بچش میکشه..... کلا هیچ وقت حرفام یکپارچه نبوده ....الانم از شدت ف بوی باران می اید ...ادامه مطلب

به نام خدا.... اگه ادم اجتماعی نیستین ...اگه دیوونه نمیشین باکنار اومدن با ادمایی ک فرهنگاشون 100 درجه باهات فرق داره ....اگه تعادل روانی داری و مث من نیستی و اگه تحمل انتقاد هم اتاقی و تحمل حرص اورترین کاراشونو داری  خوابگاه جای خوبیه ....هرروز یه اتفاق میوفته ...... راستش بعضی وقتا اعصابم خورد میشه ...... واین اعصاب خوردی منجر به نفس تنگیام و دردای وحشتناک قلبم میشه..... به معنی کامل بگم درطی این 3ترم پیر شدم ینی پیرم کردن ...... من ادم لج بازیم؟؟؟؟؟؟؟ تاحالا چند بار شنیدم این حرفو.... ولی من بیشنر عاقلانه فکر میکنم ولج نمیکنم ..... من حتی اگه چیزی حقم نباشه ولی حق باشه قبول میکنم هرچند برام سخت باشه.....به کلی بگم ک خوابگاه رو بدون این ادمایی ک سود جو و منفعت طلبن و ناحقی میکنن ،واقعا خوبه..جای خوبی برا استقلاله..... من میخام مسقل باشم ......  میخام وابسته به هیچ کس نباشم از نظر مادی و از نظر معنوی فقط خانوادم....ساعت 6صبحه حدودا بوی باران می اید ...ادامه مطلب